شعر نخست :
بی آنکه در جواب تو اما بیاورم
باید که شرط عشق تو را جا بیاورم
آنقدر زل زدم به خودم در سکوت که
کم مانده توی آینه بالا بیاورم
هی فکر می کنم که چگونه دو سیب را
از باغ او بدزدم و اینجا بیاورم
با قایقی مگر بروم نوبرانه ای
از شهرهای آن ور دریا بیاورم
من مادر بدی شده ام دخترم غزل
دیگر چگونه مثل تو دنیا بیاورم
داریم راه را عوضی میرویم های
دنیا کمی بایست خدا را بیاورم
شعر دوم :
بعد عمری دوباره دیدن تو، مانده ام بی قرار یعنی چه
عصر هر روز راس ساعت پنج، آدمی بی قرار یعنی چه
در جواب سکوت من گفتی :میروی تا دوباره برگردی
میروی عشق من نمیدانی، بازی روزگار یعنی چه
رفتی و بی تو کل تقویمم، فصل تکراری زمستان شد
آه اردیبهشت زاده من، بی تو دیگر بهار یعنی چه
مثل ماهی کوچکی ناگاه، دل به دریای کوسه ها زده ام
تو که حال مرا نداری تا حس کنی بیگدار یعنی چه
یک نگاه تو گیج و مستم کرد، توی آیینه خوب دقت کن
مطمئنم تو هم نمیفهمی، قهوه ایِ خمار یعنی چه
شب و تنهایی و من و غربت، چند بیتی اتاقی سرد
جای من نیستی نمیفهمی، زندگی توی غار یعنی چه
آه! با این همه نمیمانم، میروم تا به تو بفهمانم
توی قانون عشق بازی من، معنی شاهکار یعنی چه
شعر سوم :
یک بوم خط خطی ، دو سه طرح سیاه ومات
پیوست عاشقانه ی ما هم به خاطرات
این روزها دوباره دلم تنگ می شود
این روزها دوباره غزل گفته ام برات
از وزن شعرهاي تو بيرون نمي زنم
مفعـول و فاعلات و مفـاعيل و فاعلات
ذهنم حياط خلـوتِ افكارِ گرگ و ميش
روحم اسير كشمكش ذهن بي ثبات
شطرنج چشم هاي تو دل را تباه كرد
اسب سفيد كيش، وشاه سياه، مــات
يك بوم خط خطي، دوسه طرح سياه ومات
اين آخرين نگاه به دنياست، مرگ، کات
واژگان کلیدی : اشعار،نمونه شعر،شاعر،شعرهای،شعری از،یک شعر از،غزل غزلیات غزل های غزلی از،نرگس كاظمي زاده.