بدیدم آنچه در هجر جمالش

حاج ملاهادی سبزواری – غزل شماره 108

بدیدم آنچه در هجر جمالش

خداوندا نبیند کس مثالش

به کنج خلوت هجران شب و روز

تسلّی می دهم دل با خیالش

بود دوزخ ز هجرانش کفایت

بود فردوس رمزی از وصالش

حرام است ار چه قتل بی گناهان

به شرع عاشقی کرده حلالش

ز می ساقی به ما دُردی ببخشای

نی ام گر درخور صاف زلالش

مگر مه شد مقابل با تو کافتاد

کلف بر چهره او را ز انفعالش

خرابم کرد اگر چشمش نگهدار

خداوند ز آسیب و زوالش

نمی پرسی که مرغی بود ما را

گرفتار قفس چون است حالش

بهشت آن دم بهشت از دست اسرار

که دید آدم فریب آن دانه خالش

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها