شعر نخست :
اگر چه بی تو رسیدم به فصل پایانی
چقدر منتظرت بوده ام، نمی دانی
چقدر منتظرت بوده ام که برگردی
رها کنی نگه ام را از این پریشانی
همیشه غایب این قصه بوده ای و مرا
کشانده فکر گناهت به صد پشیمانی
نخواه عذر بخواهی، نگو گرفتاری
نگو تو وقت نداری که سر بخارانی
همیشه در غزلم حس اتفاق کم است
به نام عشق بیا در غزل به مهمانی
تو اتفاق شو و مثل رود جاری شو
که متهم نشود شاعری به نادانی
نخند ! دل خوشی ام مضحک است ، می دانم
تو سالهاست که شعر وداع می خوانی
و من نشسته ام اقرار می کنم یک عمر
مرا به بند کشید آن دو چشم شیطانی
ببین به چشم نشان می دهند رهگذران
مرا که سنبل عصیانم و بد ایمانی
دوباره با غزل پوچ رنگ می بازد
نگاه خاطره در تلخ بیت پایانی
شعر دوم :
دوباره کوچه ام امشب تو را قدم می زد
و فکر می کنم این بار از تو دم می زد
و سنگفرش و شب و ماه و باد پاییزی
که استعاره ی شعر مرا رقم می زد
کنار خانه ی تکراریت رسیدم باز
همان شبی که دلم با دلت قدم می زد
رسیده ام به جوابت تو راست می گفتی
که منطق دگری عشق را رقم می زد
چه نقشه ها که کشیدم برای دیدن تو
و نقشه های مرا آسمان به هم می زد
میان دفتر تو می نوشتم اسمم را
و می رسید کسی و مرا قلم می زد
واژگان کلیدی : اشعار،نمونه شعر،شاعر،شعرهای،شعری از،یک شعر از،غزل غزلیات غزل های غزلی از،مريم وزيري.