شعر نخست :
شبها جدا و روز جدا دوست دارمت
از خاک تا حریم خدا دوست دارمت
وقت وقوع خاطره ها در بسیط خاک
ای گیسویت به باد رها دوست دارمت
ای جا گرفته بر دل و جان و دو چشم من
اینجا و هر کجا همه جا دوست دارمت
شبهای تار نم نم باران؛ ستاره؛ صبح
باشد گواه من که تو را دوست دارمت
با حاجیان کعبه ی کوی تو، تا ابد
تا زمزم و صفا و منا دوست دارمت
در لحظه های خرّم امن یجیب ها
در لحظه های پاک دعا دوست دارمت
شعر دوم :
شبها که چشم مست تو پرناز می شود
یعنی گره ز کار دلم باز می شود
ساز غم کلام تو شیوا و دلپذیر
در خلوت شبانه ی من ساز می شود
با قصه های روشن باران طلوع صبح
در من سرود عشق تو آغاز می شود
نقش نگاه گرم تو در ذهن سرد من
کم کم بدل به صورت یک راز می شود
یک روز یا دو روز ندانم تمام عمر
دل با غم فراق تو دمساز می شود
با مرغکان عاشق و گنجشککان کوی
بر بام و بر درخت هماواز می شود
وقتی روی ز پیشم و تنها شود دلم
آنوقت پای غم به دلم باز می شود
شعر سوم :
باران نرمی نرم می بارید با ناز
ماندن نماندن ابر در تردید با ناز
بالای تپه چشم آهوی غریبی
استاده بود و دشت می پایید با ناز
باغ نگاهی روبرویم بود زیبا
چشمی به نرمی باغ را می دید با ناز
وقتی که دزدانه نگاهش کردم از دور
از من نگاه خویش را دزدید با ناز
از لابلای خستگیهای شبانه
عطر نگاهش را به من پاشید با ناز
تصویر دشتی بود با یک بید مجنون
لیلی میان دشت می رقصید با ناز
وقت سحر در ابتدای آفرینش
حوا ز آدم هم کمی رنجید با ناز
واژگان کلیدی : اشعار محمد مهدی ناصری،نمونه شعر،شاعر،شعرهای،شعری از،یک شعر،غزل غزلیات غزل های غزلی از،محمدمهدی ناصری،محمد مهدي ناصري.