ما پشت لحظه های تو پنهان نمی شویم
هستیم آنچه بوده و جز آن نمی شویم
از دیو و دد ، همیشه ملولیم و ای دریغ
ابهام کار چیست که انسان نمی شویم
چون زلف بید ، در گذر بادها رها
تا شانه تو هست ، پریشان نمی شویم
خود ، کوه پرسشیم به دوش زمان ، ولی
بی اعتنا به پاسخ توفان نمی شویم
مائیم و زخم کهنه فریاد در گلو
با مرهم سکوت ، که درمان نمی شویم
انکار عشق کرده و بر باد رفته ایم
القصه خاک پای سلیمان نمی شویم
هرروزمان روایت تکرار تشنگی ست
ابریم و در هوای تو باران نمی شویم
دلتنگی ترانه ما از نگاه توست
تو هستی ای بهار و غزلخوان نمی شویم …
واژگان کلیدی: اشعار حمید هنرجو،غزلیات حمید هنرجو،نمونه شعر حمید هنرجو،شعرهای حمید هنرجو،یک شعر از حمید هنرجو،شعر حمید هنرجو،غزل حمید هنرجو،شعرهای حمید هنرجو،غزل های حمید هنرجو.