صائب تبریزی- غزل شماره 2952
هنرور را هنر گرد غم از دل برنمی دارد
که پروای لب خشک صدف گوهر نمی دارد
دلیل جوهر ذاتی است دلجویی ضعیفان را
که هر تیغی که باشد کند، سوزن بر نمی دارد
اگر خواهی دل روشن به آه گرم زور آور
که این آیینه غیر از آه، روشنگر نمی دارد
برآ از خویشتن گر شهپر پرواز می خواهی
که تا در بیضه باشد مرغ بال و پر نمی دارد
ز نقش آرزو ساده است لوح سینۀ عاشق
که چون آیینه گردد صیقلی جوهر نمی دارد
لب میگون او را نیل چشم زخم باشد خط
وگرنه آتش یاقوت خاکستر نمی دارد