از حسرت شمع رخت افتاده در طرف چمن

شاطر عباس صبوحی قمی

غزل شماره 35

 

از حسرت شمع رخت افتاده در طرف چمن

یکجا صبا ، یکجا خزان ، یکجا گل و یکجا سمن

برقع ز عارض برفکن تا عالمی شیدا شود

فوجی ز رو ، بعضی ز مو ، خلقی ز لب ، من از دهن

چون در تکلّم می‌شوی از حسرتت گم می‌کند

سوسن زبان ، قمری فغان ، بلبل نوا ، طوطی سخن

اندر خرامی های تو از طرف بستان می‌فتد

سرو از قد و آب از روش ، رنگ از گل و حالت ز من

ببریده خیاط ازل دو جامه بر اندام ما

از بهر تو گلگون قبا ، وز بهر من خونین کفن

هر گه که بنشینی ز پا ، می گرددت بر گرد سر

شمع از زمین ، ماه از زمان ، عقل از سر و روح از بدن

از وصف آن خورشید رو پرسد صبوحی گفتمش :

رخساره مه ، زلفان سیه ، چشمان غزال ، ابرو ختن

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها