خواجوی کرمانی – غزل شماره 536
معنی این صورت از صورتگران چین بپرس
مرد معنی را نشان از مرد معنی بین بپرس
کفر دانی چیست دین را قبله ی خود ساختن
معنی کفر ار نمی دانی ز اهل دین بپرس
چون تو آگه نیستی از چشم شب پیمای من
حال بیداری شبهای من از پروین بپرس
گر گروهی ویس را با گل مناسب می نهند
نسبت گل با رخ ویس از دل رامین بپرس
گر چه خسرو کام جان از شکّر شیرین گرفت
از دل فرهاد شور شکّر شیرین بپرس
حال سرگردانی جمعی پریشان مو به مو
از شکنج سنبل پرچین چین بر چین بپرس
باغبان دستان بلبل را چه داند گو برو
شورش مرغان شبگیر از گل و نسرین بپرس
قصّه ی درد دل تیهو کجا داند عقاب
از تذرو خسته حال چنگل شاهین بپرس
شعر شورانگیز خواجو را که بردست آب قند
از شکر ریزان پر شور سخن شیرین بپرس