ز دلبرم که رساند نوازش قلمی-همراه با معنی و تفسیر

ز دلبرم که رساند نوازش قلمی


حافظ-غزل شماره 471

 

ز دلبرم که رساند نوازش قلمی

کجاست پیک صبا گر همی کند کرمی

قیاس کردم و تدبیر عقل در ره عشق

چو شبنمی است که بر بحر می‌کشد رقمی

بیا که خرقه ی من گر چه رهن میکده هاست

ز مال وقف نبینی به نام من درمی

حدیث چون و چرا درد سر دهد ای دل

پیاله گیر و بیاسا ز عمر خویش دمی

طبیب راه نشین درد عشق نشناسد

برو به دست کن ای مرده دل مسیح دمی

دلم گرفت ز سالوس و طبل زیر گلیم

به آنکه بر در میخانه برکشم علمی

بیا که وقت شناسان دو کون بفروشند

به یک پیاله می صاف و صحبت صنمی

دوام عیش و تنعم نه شیوه ی عشق است

اگر معاشر مایی بنوش نیش غمی

نمی‌کنم گله‌ای لیک ابر رحمت دوست

به کشته زار جگر تشنگان نداد نمی

چرا به یک نی قندش نمی‌خرند آنکس

که کرد صد شکرافشانی از نی قلمی

سزای قدر تو شاها به دست حافظ نیست

جز از دعای شبی و نیاز صبحدمی


 معنی و تفسیر بیت های نخستین :

  1. ز دلبرم که رساند نوازش قلمی / کجاست پیک صبا گر همی کند کرمی:
    • شاعر از دوری معشوق شکایت می‌کند و آرزو می‌کند که کاش باد صبا (نسیم) پیام‌رسان او باشد و نوازشی از طرف معشوق به او برساند.
  2. قیاس کردم و تدبیر عقل در ره عشق / چو شبنمی است که بر بحر می‌کشد رقمی:
    • حافظ می‌گوید که عقل و تدبیر در راه عشق بی‌فایده است، چرا که عشق مانند شبنمی است که در مقابل دریای عظیم، ناچیز و بی‌ارزش است.
  3. بیا که خرقه ی من گر چه رهن میکده هاست / ز مال وقف نبینی به نام من درمی:
    • شاعر با اشاره به خرقه‌ی صوفیانه‌اش می‌گوید که حتی اگر خرقه‌اش در میخانه گرو باشد، از مال وقف (اموال مقدس) چیزی به نام او نخواهد بود. این بیت نشان‌دهنده‌ی بی‌اعتنایی شاعر به ظواهر دنیوی است.
  4. حدیث چون و چرا درد سر دهد ای دل / پیاله گیر و بیاسا ز عمر خویش دمی:
    • حافظ به دل خود می‌گوید که بحث و جدل (چون و چرا) فقط باعث سردرد می‌شود، بهتر است به جای آن، پیاله‌ای بنوشد و از عمر خود لذت ببرد.

       معنی و تفسیر بیت های میانی :

  5. طبیب راه نشین درد عشق نشناسد / برو به دست کن ای مرده دل مسیح دمی:
    • شاعر می‌گوید که پزشکان معمولی درد عشق را نمی‌فهمند و تنها مسیح (نماد شفابخش) می‌تواند درد عشق را درمان کند.
  6. دلم گرفت ز سالوس و طبل زیر گلیم / به آنکه بر در میخانه برکشم علمی:
    • حافظ از ریا و تظاهر (سالوس) و پنهان‌کاری (طبل زیر گلیم) خسته شده و ترجیح می‌دهد که به میخانه برود و علم (پرچم) خود را برافرازد، یعنی به راستی و صفا زندگی کند.
  7. بیا که وقت شناسان دو کون بفروشند / به یک پیاله می صاف و صحبت صنمی:
    • شاعر می‌گوید که اهل معرفت (وقت شناسان) همه‌ی دنیا و آخرت را به یک پیاله شراب صاف و همنشینی با معشوق می‌فروشند.

       معنی و تفسیر بیت های پایانی :

  8. دوام عیش و تنعم نه شیوه ی عشق است / اگر معاشر مایی بنوش نیش غمی:
    • حافظ می‌گوید که عشق با رفاه و تنعم دائمی سازگار نیست و اگر همراه عشق هستی، باید رنج و غم را نیز بپذیری.
  9. نمی‌کنم گله‌ای لیک ابر رحمت دوست / به کشته زار جگر تشنگان نداد نمی:
    • شاعر می‌گوید که از دوست (خدا یا معشوق) شکایتی ندارد، اما ابر رحمت او به تشنگان و نیازمندان نباریده است.
  10. چرا به یک نی قندش نمی‌خرند آنکس / که کرد صد شکرافشانی از نی قلمی:
    • حافظ با کنایه می‌گوید که چرا کسی که از قلم (نی) صدها شکر و ستایش کرده، به یک نی قند (لذت کوچک) راضی نمی‌شود.
  11. سزای قدر تو شاها به دست حافظ نیست / جز از دعای شبی و نیاز صبحدمی:
    • در این بیت، حافظ به شاه یا شخصیتی بلندمرتبه خطاب می‌کند و می‌گوید که قدر و منزلت تو آنقدر بالاست که حافظ جز دعا و نیاز در شب و صبح، چیزی برای تو ندارد.

      غزلیات حافظ شیرازی – ادبستان شعر پارسی

واژگان دشوار : مصراع بیت ها ابیات تحلیل بررسی همراه با معنا مفهوم شعر شرح کامل.

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها