عمر بگذشت به بیحاصلی و بوالهوسی
حافظ-غزل شماره 455
عمر بگذشت به بیحاصلی و بوالهوسی
ای پسر جام میام ده که به پیری برسی
چه شکرهاست در این شهر که قانع شدهاند
شاهبازان طریقت به مقام مگسی
دوش در خیل غلامان درش میرفتم
گفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی
با دل خون شده چون نافه خوشش باید بود
هر که مشهور جهان گشت به مشکین نفسی
لمع البرق من الطّور و آنست به
فلعلی لک آت بشهاب قبس
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
وه که بس بیخبر از غلغل چندین جرسی
بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن
حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی
تا چو مجمر نفسی دامن جانان گیرم
جان نهادیم بر آتش ز پی خوش نفسی
چند پوید به هوای تو ز هر سو حافظ
یسّر الله طریقا بک یا ملتمسی
معنی و تفسیر بیت های نخستین :
۱. عمر بگذشت به بیحاصلی و بوالهوسی / ای پسر جام میام ده که به پیری برسی:
حافظ در این بیت از گذر عمر و بیثمری آن سخن میگوید و از جوانی که به پیری میرسد، میخواهد که جام می به او بدهد تا از این گذر عمر آگاه شود.
۲. چه شکرهاست در این شهر که قانع شدهاند / شاهبازان طریقت به مقام مگسی:
در این بیت، حافظ به قناعت مردم عادی اشاره میکند و آن را در مقابل بلندپروازی عارفان و سالکان راه حق قرار میدهد.
۳. دوش در خیل غلامان درش میرفتم / گفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی:
حافظ در این بیت از عشق و عاشقی سخن میگوید و از حال و روز عاشق بیچاره میپرسد.
۴. با دل خون شده چون نافه خوشش باید بود / هر که مشهور جهان گشت به مشکین نفسی:
این بیت اشاره به این دارد که هر کس که در جهان به شهرت رسیده، به خاطر عشق و رنجی بوده که کشیده است.
معنی و تفسیر بیت های پایانی :
لَمَعَ البَرقُ مِنَ الطّورِ وَ آنَسَت بِهِ / فَلَعَلّی لَکَ آتٍ بِشِهابِ قَبَسِ:
بیت به زبان عربی است و ترجمه آن چنین است : برق از کوه (طور) درخشید و من با آن انس گرفتم، شاید برای تو با شهابچراغی (نور هدایتبخش) بیایم.
۵. کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش / وه که بس بیخبر از غلغل چندین جرسی:
حافظ در این بیت از غفلت انسان و از دست دادن فرصتها سخن میگوید و به انسان هشدار میدهد که از خواب غفلت بیدار شود.
۶. بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن / حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی:
در این بیت، حافظ از آزادی و پرواز روح سخن میگوید و میگوید که حیف است انسان مانند مرغی در قفس باشد.
۷. تا چو مجمر نفسی دامن جانان گیرم / جان نهادیم بر آتش ز پی خوش نفسی:
حافظ در این بیت از عشق و فداکاری سخن میگوید و میگوید که برای رسیدن به معشوق، حاضر است جان خود را فدا کند.
۸. چند پوید به هوای تو ز هر سو حافظ / یسّر الله طریقا بک یا ملتمسی:
در این بیت، حافظ از عشق و اشتیاق خود به معشوق سخن میگوید و از خداوند میخواهد که راهش را هموار کند.
غزلیات حافظ شیرازی – ادبستان شعر پارسی
واژگان دشوار : مصراع بیت ها ابیات تحلیل بررسی همراه با معنا مفهوم شعر شرح کامل.