اشعار یزدان صلاحی

شعر نخست :

 

تا که می آیی به ذهن من تبسم می کنم

با تو بودن را به آرامی تجسم می کنم

چشمهایت گفتنی ها دارد و طبعم غزل

با زبان عشق با چشمت تکلم می کنم

شعر می پاشم درون خاک حاصلخیز دل

واژه ها را سبز احساس تفاهم می کنم

گاه شعرم مثل چشمت حاوی آرامش است

گاه با امواج گیسویت تلاطم می کنم

با نت و موسیقی لمس تو شاعر می شوم

خستگی را لابلای طعم تو گم می کنم

با تو وقتی از خیابان های دل رد می شوم

دانه ی اسفند دود از چشم مردم می کنم

مثل آدم باب میل تو هوایی می شوم

شوکت فردوس قربانی گندم می کنم

 


شعر دوم :

 

بریده از دقایقم ، غزل سرای غصه ها

نگاه دل به سوی تو ، نگاه تو به ناکجا

سلول کوچکی شده ، بدون تو جهان من

نمی توان نفس کشید ، در این کسالت هوا

در این تهاجم کویر ، شدی تو سایبان دل

و قطره قطره خشک شد ، طراوت دقیقه ها

چه بی بهانه آمدی ، سعادتم رقم زدی

در ابتدای فصل عشق ، بگو غریبگی چرا ؟

شدی از عشق دلزده؟ چه بر سر تو آمده

که من غریبه ای شدم ، غریبه، یار و آشنا

به هر کجا که می روی، رفیق هر که می شوی

خدا کند به میل تو ، شود تمام ماجرا

نیا دگر که بعد از این ، پس از غروب نبض عشق

به روی دوش می کشی، جنازه ی دل مرا

 


شعر سوم :

 

چه شد که سر نمیزنی ، به دفتر خیال من ؟

جواب کوتهی بده ، به جزوه ی سوال من

سر مداد قلب من ، شکسته بعد رفتنت

چه شد تعهدات تو ، به عشق در قبال من

همیشه عین و شین و قاف ، تمام مشق دفترم

اگر که پرورش دهی ، ثمر دهد نهال من

سر کلاس فهم دل ، اگر که شیطنت کنم

خودت بده عزیز جان ، تقاص و گوشمال من

تراش باورم بیا ، که تا تراوشی کند

خیال واژه پرورم ، ز طبع بی مثال من

به پاکن تبسّمی ، خطا و کینه پاک کن

به درس عاشقی تویی ، دلیل اتصال من


واژگان کلیدی: اشعار،نمونه شعر،شاعر ،شعرهای،شعری از،یک شعر از،غزل غزلیات غزل های غزلی از،يزدان صلاحي،شاعر استان کرمانشاه،شاعر کرمانشاهی.

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها