اشعار رمکو کامپرت،شاعر هلندی

 

شعر نخست:

زندگی سرد است

همه‌ ی بسترها جمع شده‌اند

ملحفه‌ ها یخ زده‌اند

بخاری خاموش .

زندگی سرد است !

زندگی سرد است !

دیگر نه کتی دارم

نه پولی برای قطار ساعت نُه و پنج دقیقه

نه کلیدی

زندگی سرد است !

زندگی سرد است !

پاهایت به کجا می ‌روند؟

بوی موهایت برای کیست؟

زندگی سرد است

از این رو گاهی غمگینم

چرا گاهی من غمگینم؟


شعر دوم:

مرد آتش گرفته را دیده‌ای؟

در خبرهای تصویری مرد آتش گرفته را دیده‌ای؟

مرد ویتنامی آتش گرفته را دیده‌ای؟

مردی که با اسلحه ی آتش‌ زا نشانه رفته را دیده‌ای؟

دیده‌ای؟

دیده‌ای که چطور مرد آتش گرفته

نمی‌دانست به کجا باید برود

نمی‌دانست که باید بیافتد یا بیایستد

با این همه آتش بر گرده‌اش

با این همه در موهایش؟

دیده‌ای؟

مرد آتش گرفته را دیده‌ای؟

“برگردان: شهلا اسماعیل زاده”


شعر سوم:

شعر انکار کاری است

من انکار می کنم که زنده‌ام

که تنها زندگی می‌ کنم.

شعر گذشته است

اندیشیدنبه هفته ‌ی گذشته

به سرزمینی مشترک

به تو وقتی که از هم جدا می‌شویم.

شعر نفسم را می ‌بُرد

پاهایم را فلج می ‌کند

بسیار درخور زمینی که آن را سرد به جا می‌گذارد

ولتر آبله داشت

اما خود را علاج کرد

 با نوشیدنصد و بیست لیتر شربت!

این حقیقت است !

یا موجی را ببین که درهم شکسته است به دست صخره ها

اما در واقع اینگونه نیست و دوباره خود را باز می یابد

و این موج است .

هر واژه‌ای که نوشته می‌ شود

کمک کردن به پیری است

در پایان،مرگ پیروز می‌شود و چگونه

مرگ خندیدن در سالن است

بعد از اینکه آخرین واژه

زیر لب گفتهمی ‌شود

مرگ قهقهه‌ی‌‌ شادی است .

“برگردان:مودب میرعلایی”


واژگان کلیدی: اشعار رمکو کامپرت،نمونه شعر رمکو کامپرت،شاعر رمکو کامپرت،شعرهای رمکو کامپرت،شعری از رمکو کامپرت،یک شعر از رمکو کامپرت،شعرهای ترجمه شده به فارسی رمکو کامپرت،سروده های برگردان به پارسی رمکو کامپرت،شاعر هلندی،شاعر اهل کشور هلند،شعر هلندی.

Remco Wouter Campert،poem،quotes

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها