داغون و دوغاب
*داغون و دوغاب*
✍غلامحسین درویشی
طرف که بیخواب میشه، گوشت تنش آب میشه
خواب نمیاد سراغش، خسته و بیتاب میشه
بیخوابی بد دردیه عوارضش زردیه
'انگار یارو گَردیه!' سر زبونا باب میشه
قیافه تابلو میشه هرجا میره هو میشه
از خجالت آو میشه، ["آو" که همون آب میشه.]
دست رو دلش میذاره جون به لبش میآره
شاکی میشه بیچاره وحشی میشه، گاب میشه
حوصله که سر میره، با رادیو ور میره
پیچ رادیو در میره به بالا تیکاب میشه
مث آدمای بیکار دست میبره به خودکار
سروده میشه اشعار یک غزل ناب میشه
با اون غزل حال میآد چایی به دنبال میآد
با نون شیرمال میآد قند تو دلش آب میشه
قر به کمر میرسه شب به سحر میرسه
سپیده سر میرسه موقع آفتاب میشه
میبینه رمق نداره، پلکا رو هم میذاره
خمیازه کم میآره.. دیوونهی خواب میشه
هوا روشنه حالا، یارو تاریکه امّا
غرغر زن که یالّا خونه داره پر آب میشه
بچهها توی جاشون، خیس شده سرتا پاشون
خاک تو سر خراشون خونه داره مرداب میشه
داد میزنه: رهام کن! کم اینجوری صدام کن!
نیگاه توی چشام کن! معدن سرخاب میشه!
دعوا یهو باب میشه کاسه و بشقاب میشه
رستم و سهراب میشه... زن به دیفال قاب میشه
اون همسایه کوتوله، که بدجوری فضوله
یهو مث گولوله، تو خونه پرتاب میشه
تا میگی آره یا نه، زنگ میزنه ۱۱۰
آخرِ قصّه اَه اَه ... گه مال و گنداب .. میشه
زن میره خونه بابا، طلاق میگیره درجا
طرف، تنهای تنها... داغون و دوغاب میشه..
ارسال یک پاسخ
- 4 تالارهای گفتمان
- 34 موضوعات
- 58 ارسال
- 0 آنلاین
- 810 اعضا