آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

[حل شده] بی خبر

1 ارسال‌
1 کاربران
0 Reactions
13 نمایش‌
mamarezapoori
ارسال‌: 11
Customer
شروع کننده موضوع
(@mamarezapoori)
هنرمند یک ستاره
عضو شده: 4 ماه قبل

بی خبر بودیم و پرسان آمدی

 

فارغ از بند جهان جان آمدی

 

دیده را لبریز اشک بی زبان

 

بر سرم پیوسته خندان آمدی

 

ما جوانی را به یک دل باختیم

 

پنجه در خون می کشی بر اشک مردان آمدی

 

خلوت شب گر گزینم چون ننالم

 

شرحه شرحه روزگارم را به دندان آمدی

 

بی خبر آیی مگر گم گشته ای

 

خوش به کنج کلبه ی احزان مستان آمدی

برچسب‌های موضوع

ارسال یک پاسخ

نام نویسنده

ایمیل نویسنده

عنوان *

پیش‌نمایش 0 رونوشت ذخیره شد