کلیم همدانی- غزل شماره 283
گرچه اوّل رنجش بیجا ازان سو می شود
دارد این خوبی که صلح از جانب او می شود
رونق خوبیت باید، مگسل از روشندلان
گل جدا از شمع چون افتاد، بدبو می شود
بر سر خاکش به جای شمع، تیری می نهند
هر که قربان کمانداران ابرو می شود
گفت احوال نهان را گریه ام با آب و تاب
روز اوّل طفل اشک ما سخنگو می شود
بر دورویی چون مدار عالم است، آخر چرا
کار ما با هرکسی افتاد، یکرو می شود
پیرو دل را هزاران دردسر آید به پیش
طفل چون رو بیش یابد، بیش بدخو می شود
طاعت ما هم به سوی آسمانها می رود
روز محشر چون به عصیان هم ترازو می شود
بس که می میرد برای خشم و ناز او کلیم
عندلیب غنچه های چین ابرو می شود