کلیم همدانی- غزل شماره 587
صد رنگ ناله دارد، بیمار زندگانی
این است عندلیبِ گلزار زندگانی
گر دیده را بپوشم، راه نفس ببندد
از بس کناره جویم، از کار زندگانی
یك مرهم است و صد زخم، کی می شود تلافی
بیش از گل است خارش، گلزار زندگانی
در کیش عشقبازان، اسلام چیست دانی؟
از تیغ او بریدن، زنّار زندگانی
با آب تیغ خوبان، خاصیّت شراب است
کز هر دو گردد آسان، دشوار زندگانی
شهرت که باشد آفت، نزديك هر خردمند
دانی که آن کدام است؟ اظهار زندگانی
يك دم نشد که گردد ساکن، غبار آهم
بی گَرد نیست گویی، رفتار زندگانی
از شهربندِ هستی، پیش از اجل برون شو
تا بر سرت نیفتد، دیوار زندگانی
با کاروان هستی، دیدیم یك متاع است
جز شکوه نیست چیزی: در بار زندگانی
تا کی کلیم خواهی، عمر دراز از ایزد
کوته چرا نخواهی، آزار زندگانی