هیچ کاری بر نمی آید ز دست تنگ من

کلیم همدانی- غزل شماره 517

هیچ کاری بر نمی آید ز دست تنگ من

ورنه جنگی نیست دامان ترا با چنگ من

طینتم بر عاریتهای جهان چسبیده نیست

گر ز رویم گرد افشانی، بریزد رنگ من

تیره روزانیم، ما را اختر طالع یکی است

از شکست زلفْ زین سان خیره شد در جنگ من

بس که خرسندم ز کنج فقر، کآسیبش مباد!

نعمت الوان بود غمهای رنگارنگ من

با همه کم فطرتی، دارم ز همّت گوشه ای

در نیاید هیچ گه دنیا به چشم تنگ من

کام دنیا چیست کز ناکامی اش باشد هراس

آخر این رنگ حنا، گو رفته باش از چنگ من

شیشۀ خود را که می آرد به سنگ ما زند؟

کس به جنگ من نمی آید کلیم از ننگ من

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها