از لذّت جور تو خبردار نباشد

کلیم همدانی- غزل شماره 373

از لذّت جور تو خبردار نباشد

زخمی که لبش بر لب سوفار نباشد

چشمان توام تشنه به خونند، مبادا

این شربت کم، بخشِ دو بیمار نباشد

بی روی تو چشم از همه بستم، که ندیدم

عکسی که بر این آینه زنگار نباشد

واپس ترم از سایه در آن کوی، که هرگز

از ناکسی ام جا پس دیوار نباشد

جز مهر توام نیست متاعیّ و ز غیرت

جایی بفروشم که خریدار نباشد

مجنون نتوان بود به ژولیدگی مو

مستی به پریشانی دستار نباشد

یک ناله به انگیز نخیزد ز رگ دل

ابروی تو گر ناخن این تار نباشد

زنهار کلیم از مدد بخت بپرهیز

این بخت همان به که به کس یار نباشد

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها