در صد زخم جفا زان مژه بر دل باز است

کلیم همدانی- غزل شماره 150

در صد زخم جفا زان مژه بر دل باز است

غمزه زان ناوک کج، سخت درست انداز است

چشمِ پوشیدۀ ما بر رخ دل دوخته است

که حباب از نظرش بسته، به دریا باز است

هر که گردید خود آرا، ز هنر بهره ندید

همچو طاووس که پُر زینت و کم پرواز است

سرّ توحید ز زنجیر شود معلومت

صد دهن نغمه سرا باشد و یک آواز است

یک سر و گردن، از خاک مذلّت بالید

به هنر هرکه ز ابنای زمان ممتاز است

دخلِ بیجا ندهد غیر خجالت اثری

تیر کج باعث رسوایی تیرانداز است

دیده بگشا که هم امروز بود روز جزا

زنگ آیینه، سزا یافتن غمّاز است

در وفا، طایر تصویر توان گفت مرا

بستۀ یک چمنم دایم و بالم باز است

طوطی آن روز که منقار به خون رنگین کرد

گشت روشن که چه روزیّ سخن پرداز است

چون دل مرده شود زنده ز تأثیر سخن؟

این گهر گر نه کلیم از صدف اعجاز است

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها