کسایی مروزی – دیوان اشعار
شماره 27
برف پیری
بنفشه زار بپوشد روزگار به برف
درونه گشت چنار و زریر شد شنگرف
که برف از ابر فرود آید، ای عجب، هر سال
از ابر من به چه معنی همی برآید برف ؟
از این زمانه ی جافی و گردش شب و روز
شگرف گشت صبور و صبور گشت شگرف
گذشت دور جوانی و عهد نامه ی او
سپید شد که نه خطش سیاه ماند، نه حرف
غلاف و طرف رخم مشک بود و غالیه بود
کنون شمامه ی کافور شد غلاف و طرف
ایا کسایی، کن از پای بند ژرف چنین
که بر طریق تو چاهی است سخت و محکم و ژرف