چند شعر از رویا زرین

 

شعر نخست:

 

عزیز ترینم

شهر همچنان در امن و امان است

 از مرگ و قحطی و تهمت و دیوانگی

 خبری نیست

 از دزد و روسپی

 از سایه های شغال و مار و افعی و عقرب

 اما دروغ چرا ؟

 حالم بد است

 هر چند لحظه سرم سوت می کشد

 دیگر به سکوت هیچ دیواری اعتماد ندارم

 دکتر خیال می کند این تهوع

 از پوچی است

 تجویز کرده تمام پرده های خانه را بسوزانم

 و با پلک های باز بخوابم

 من بعد

 از ترس اشباح این شب بی سپیده

 بگو چگونه نلرزم ؟

عزیز ترینم

 حالا برو برای خودت بخواب و

 ستاره سوا کن

 و چند لحظه بعد

 در انتهای نامه

 صدای گریه می اید


شعر دوم:

نپرس !

از دل واپسی های زنانه ام چیزی نمی گویم

از انتظار و کسالت نیز

از تو اما

 تبلور رؤیاهای منی

به سان انسانی

 تعبیر خوابهای آشفته ی رسولانی

و پرهای کبوتران آینده در آستین تو است

 بی تو اما

 هوای پر گرفتن

توهمی است

 و عشق

 از انتظار و کسالت و دلتنگی

 فراتر نمی رود


شعر سوم:

برایت از غربتی نوشته ام

که جهانی است

و تا چشم کار می کند از پرده ی اشکی نوشته ام

که پوشانده تمام کوچه های

مجاوری

که ختم به خاکستری خوابگاه غروب است

برایم نوشته ای

اصلا

به جای حفظ این همه قانون

گوشواره های بدل بیاویز و

سایه ی فیروزه ای بزن

و گوشه ی لبهات

برای مزمزه ، چند قطعه جاز سبک تر از کاه و

فقط شبیه خودت که نباشی

دیگر نه غربتی است

و نه بغض قرمزی

که ماسیده روی سفیدی چشمت


 واژگان کلیدی: اشعار رویا زرین،نمونه شعر رویا زرین،شعر رویا زرین،شعرهای رویا زرین،شعر نو رویا زرین.شعری سروده ی رویا زرین،یک شعر از رویا زرین،شاعر رویا زرین.

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها