چتر تازهای واكن، بر سر غزالهايم
سايهای بساز از عشق، سايهای، كه تنهايم
بیتو آنچه با من بود، سنگی و سترون بود
با تو ای مسيحايی، سر بر آسمان سايم
موج موج گيسويت، آبشار بشكوهی است
حس تازهای دارد، شانههای فردايم
بی تو ای اهورايی، ای هميشه فردايی
غنچهای نميخندم، لحظهای نمی پايم
ای درخت بارآور، در سترونستان ها
سايهای فراهم ساز، تا دمی بياسايم
انبساط لبخندت، طيف تازهای دارد
بی سبب نمی چرخد، تازهتر غزلهايم
ای تغزّل ديروز، ای تفاهم امروز
روح آبی فردا، ای همه تمنّايم
ای غزال صحرايی، هر زمان كه میآيی
مثل چشم و آيينه، غرق در تماشايم
ای شكوه رستاخيز، ای هميشه شورانگيز
هر كجا بفرمايی، میدود سر و پايم
واژگان کلیدی: اشعار پرویز بیگی حبیب آبادی،نمونه شعر پرویز بیگی حبیب آبادی،شاعر پرویز بیگی حبیب آبادی،شعرهای پرویز بیگی حبیب آبادی،شعری از پرویز بیگی حبیب آبادی،یک شعر از پرویز بیگی حبیب آبادی،شعر سنتی پرویز بیگی حبیب آبادی،غزلیات پرویز بیگی حبیب آبادی،غزل های پرویز بیگی حبیب آبادی،غزلی از پرویز بیگی حبیب آبادی،یک غزل از پرویز بیگی حبیب آبادی.