شعری از ویستان هیو اودن

 

ساعت ها را متوقف کنید، تلفن ها را قطع کنید

با تکه ای استخوان آبدار جلوی پارس سگ ها را بگیرید

پیانوها را ساکت کنید

و با صدای خفه ی طبل تابوت را بیاورید

بگذارید سوگواران بیایند

بگذارید هواپیماها ناله کنان بالای سرمان بگردند

و پیام مرگ او را در آسمان خط خطی کنند

روبان سوگواری را به گردن سپید کبوتران ببندید

بگذارید پلیس های راهنمایی دستکش های کتان مشکی بپوشند

او شمال من، جنوب من، شرق و غرب من بود

هفته ی کاری من و آسایش یکشنبه ام

ظهر من، نیمه شبم، کلامم، آواز من بود

گمان می کردم عشق ابدی است،اشتباه می کردم !

دیگر نیازی به ستارگان نیست، یک به یک خاموششان کنید

ماه را رها کنید و خورشید را از بین ببرید

اقیانوس را دور بریزید و جنگل ها را کنار زنید

زیرا از حالا دیگر هیچ چیز خوبی رخ نخواهد داد .

 “برگردان : میرشهاب امانی”


واژگان کلیدی: اشعار ویستان هیو اودن،نمونه شعر ویستان هیو اودن،شاعر ویستان هیو اودن،شعرهای ویستان هیو اودن،شعرهای ویستان هیو اودن،شعری از ویستان هیو اودن،یک شعر از ویستان هیو اودن،اشعار برگردان به پارسی ویستان هیو اودن،شعرهای ترجمه شده به فارسی ویستان هیو اودن،شاعر انگلیسی آمریکایی .

Wystan Hugh Auden،poems،quotes

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها