شانه زد بر روی خود چون طره ی دلاله را

وفایی مهابادی – غزل شماره 7

شانه زد بر روی خود چون طره ی دلاله را

یاسمن بر ماه من داغی به دل زد لاله را

پر عرق شد لعل او از چشم، چون رو برفروخت

پس چرا گویند مهر از گل بگیرد ژاله را؟

روزها دل در پی زلف تو آه و ناله کرد

جز پریشانی چه حاصل گشت آه و ناله را؟

گم شد از بیداد خط، شیرینی لعل لبش

غارتی کردند آوخ، هندوان، بنگاله را

جز خط روی تو در زلف پریشان کس ندید

عقرب عنبرفشان و ماه مشکین هاله را

در خط خودبین به افسون عالمی را راه زد

گمره آن کو پی رود آوازه ی گوساله را

چون “وفایی” التفات نرگس مغبچگان

بگذرانیدم به مستی عمر چندین ساله را

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها