به کوی یار هر دم از فراق یار می‌نالم

وفایی مهابادی – غزل شماره 56

به کوی یار هر دم از فراق یار می‌نالم

چو بلبل از غم گلزار در گلزار می‌نالم

شهید چشم مستم، با خیال طره می‌گریم

چو بیمارم به زاری در شبان تار می‌نالم

توانم را به چشم ناتوان بردی و خود رفتی

کنون در کنج غم بی‌یار و بی‌غمخوار می‌نالم

اسیر زلف یارم عاشق محراب ابرویش

مسلمانم ولی در حلقه ی زنار می‌نالم

در و دیوار گلشن شد ز عکس روی تو زآن رو

چو بلبل هر زمان بر هر در و دیوار می‌نالم

نمی‌دانم بلای مردمان از چیست عاشق را

تو را بیمار چشمان سیه، من زار می‌نالم

شرابی ساقیا! آبی برین آتش فشان کامشب

مغنّی‌وار می‌سوزم، چو موسیقار می‌نالم

چه بنویسد “وفایی” شرح هجران تو؟ چون هر دم

به یاد سرو بالای تو قمری‌وار می‌نالم

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها