هم چو شاهین به هوس بال و پری بگشادم

وفایی مهابادی – غزل شماره 51

هم چو شاهین به هوس بال و پری بگشادم

در سر سیر و تماشا سر خود بنهادم

ز آشیان شهپر سیاره کشی کردم راست

یک نظر جلوه کنان بر سر چرخ اِستادم

پسِ آیینه چو طوطی به شکر بالیدم

غافل از دست خط و درس و خط اُستادم

سایه سرو گلی گشت مرا دیر مغان

نشئه ی عشق گل آمد به مبارک بادم

پرتو شمع بدیدم چو پروانه ز دور

با همه سرکشی و کبر به دو جان دادم

خاک دل نیلوفر آسا بزدم بر لب آب

ز آتش مهر بر انداخته شد بنیادم

دل به شیرین شکری دادم چون خسرو عشق

عاقبت کرد جگر سوخته چون فرهادم

دل ما را هوس خال تو و زلف و لب است

دانه ناچیده و در دام بلا افتادم

به “وفایی” نگهی کن چو تو سودای منی

به که فریاد کنم گر تو نپرسی دادم؟

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها