مستانه چو از میکده بیرون آید

وفایی مهابادی – غزل شماره 46

مستانه چو از میکده بیرون آید

خون دل عاشقان چو جیحون آید

در بزم دگر منّت ساقی نکشم

آن مغبچه تا با لب می گون آید

از باد وزان طره به رویش گویی

بر ملک خطا ز چین شبیخون آید

ای خسرو شیرین دهنان! رحمی کن

تا چند ز دیده اشک گلگون آید

اظهار دلایل ز وجود عدم است

هر خنده که از لعل تو بیرون آید

از بس به قدت هلاک ابروی توام

خواهم که “الف” نویسم و “نون” آید

تسلیم غم تو مدعی را نرسد

این کار ز عاشقان مفتون آید

تیری که ز شست ناز لیلی بجهد

بگذار که بر دو چشم مجنون آید

گفتم: که “وفایی” صفت قد تو چه؟

گفتا: برو این ز طبع موزون آید

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها