تاریک مکن روز مرا باز، نگارا

وفایی مهابادی – غزل شماره 4

تاریک مکن روز مرا باز، نگارا

بر چهره مزن شانه دگر زلف دو تا را

دیوانه شدم در غم بالای تو از جان

هر چند به جان دوست ندارند بلا را

داد از ستم چشم تو ای پادشه ناز

ز اندازه به در می برد این ترک جفا را

بزمی خوش و می بی غش و دلدار کریم است

ساقی تو بزن ساغر و مطرب تو سه تا را

نومید ز عفو و کرم حق نشود کس

جایی که فرو شُست سیه نامه ی ما را

یک قطره ز بحر کرم اوست دو عالم

باکی نبود غرقه ی الطاف خدا را

شیطان چه کند با دل هوشیار “وفایی”»

سگ را به حریم حرم کعبه چه یارا؟

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها