بتم چو طره به رخسار خود فشان می‌کرد

وفایی مهابادی – غزل شماره 35

بتم چو طره به رخسار خود فشان می‌کرد

بنفشه بر ورق لاله سایبان می‌کرد

اگر به دیده ی من عکس عارضش می‌دید

به شاخ هر مژه صد بلبل آشیان می‌کرد

به غیر نقطه، شیرینی لبش نگذاشت

وگرنه خامه بسی وصف آن دهان می‌کرد

نوای ناله ی مرغی به گوشم آمد دوش

چو دیدم از سر زلف تو دل فغان می‌کرد

ز ابروی تو عجب مانم ای مسلمان‌کش

که ذوالفقار علی قتل کافران می‌کرد

“وفایی” از لب و زلف تو دوش تا به سحر

سخن ز آب بقا و عمر جاودان می‌کرد

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها