وحشی بافقی- غزل شماره 64
آن کس که مرا از نظر انداخته اینست
این است که پامال غمم ساخته، اینست
شوخی که برون آمده شب، مست و سرانداز
تیغم زده و کشته و نشناخته، اینست
تُرکی که ازو خانهٔ من رفته به تاراج
این است که از خانه برون تاخته اینست
ماهی که بود پادشهِ خیل نکویان
این ست که از ناز قد افراخته، اینست
وحشی که به شطرنجِ غم و نردِ محبّت
یکباره متاعِ دل و دین باخته، اینست