از برایِ خاطرِ اغیار خوارم می‌کنی

وحشی بافقی- غزل شماره 394   

از برایِ خاطرِ اغیار خوارم می‌کنی

من چه کردم کاینچنین بی‌اعتبارم می‌کنی؟

روزگاری آنچه با من کرد استغنای تو

گر بگویم گریه‌ها بر روزگارم می‌کنی

گر نمی‌آیم به سوی بزمت از شرمندگیست

زانکه هر دم پیش جمعی شرمسارم می‌کنی

گر بدانی حالِ من گریان شوی بی‌اختیار

ای که منعِ گریۀ بی‌اختیارم می‌کنی

گفته‌ای تدبیر کارت می‌کنم وحشی منال

رفت کار از دست، کی تدبیر کارم می‌کنی؟

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها