آمدم از سرِ نو بر سرِ پیوندِ قدیم

وحشی بافقی- غزل شماره 279

آمدم از سرِ نو بر سرِ پیوندِ قدیم

نو شد آن سلسلۀ کهنه و آن بند قدیم

آمدم من به سرِ گریهٔ خود بِهْ که تو نیز

بر سرِ ناز خود آیی و شکرخند قدیم

به وفایِ تو که تا روز قیامت باقیست

عهدِ دیرین به قرارِ خود و سوگند قدیم

نخل تو یک دو ثمر داشت به خامی افتاد

من و پروردن آن نخلِ برومند قدیم

بهر آن حلقه به گوشیم که بودیم ای باد

برسان بندگیِ ما به خداوند قدیم

خلوتی خواهم و در بسته ویک محرم راز

که گشایم سر راز و گله‌ای چند قدیم

وحشی آن سلسله نو کرد که آیند ز نو

پند گویان قدیمی به سرِ پند قدیم

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها