نظامی گنجوی – هفت پیکر – شماره 40
نشستن بهرام روز سهشنبه در گنبد سرخ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم چهارم
روزی از روزهای دی ماهی
چون شب تیر مه به کوتاهی
از دگر روز هفته آن به بود
ناف هفته مگر سهشنبه بود
روز بهرام و رنگ بهرامی
شاه با هر دو کرده هم نامی
سرخ در سرخ زیوری برساخت
صبحگه سوی سرخ گنبد تاخت
بانوی سرخ روی سقلابی
آن به رنگ آتشی به لطف آبی
به پرستاریش میان دربست
خوش بود ماه آفتابپرست
شب چو منجوق برکشید بلند
طاق خورشید را درید پرند
شاه از آن سرخ سیب شهدآمیز
خواست افسانهای نشاط انگیز
نازنین سر نتافت از رایش
در فشاند از عقیق در پایش
کای فلک آستان درگه تو
قرص خورشید ماه خرگه تو
برتر از هر دری که بتوان سفت
بهتر از هر سخن که بتوان گفت
کس به گردت رسید نتواند
کور باد آنکه دید نتواند
چون دعایی چنین به پایان برد
لعل کان را به کان لعل سپرد