نظامی گنجوی – هفت پیکر – شماره 38
نشستن بهرام روز دوشنبه در گنبد سبز و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم سوم
چونکه روز دوشنبه آمد شاه
چتر سرسبز برکشید به ماه
شد برافروخته چو سبز چراغ
سبز در سبز چون فرشته باغ
رخت را سوی سبز گنبد برد
دل به شادی و خرمی بسپرد
چون برین سبزه زمردوار
باغ انجم فشاند برگ بهار
زآن خردمند سرو سبز آرنگ
خواست تا از شکر گشاید تنگ
پری آنگه که برده بود نماز
بر سلیمان گشاد پرده راز
گفت کای جان ما به جان تو شاد
همه جان ها فدای جان تو باد
خانه دولت است خرگاهت
تاج و تخت آستان درگاهت
تاج را سربلندی از سر توست
بخت را پایگاهی از در توست
گوهرت عقد مملکت را تاج
همه عالم به درگهت محتاج
چون دعا گفت بر سریر بلند
برگشاد از عقیق چشمه قند