نظامی گنجوی – لیلی و مجنون – شماره 49
نیایش مجنون با زهره
مجنون ز سر نظاره سازی
میکرد به چرخ حقهبازی
بر زهره نظر گماشت اول
گفت ای به تو بخت را معول
ای زهره ی روشن شبافروز
ای طالع دولت از تو پیروز
ای مشعله ی نشاط جویان
صاحب رصد سرود گویان
ای در کف تو کلید هر کام
در جرعه ی تو رحیق هر جام
ای مهر نگین تاجداری
خاتون سرای کامگاری
ای طیبتی لطیف رایان
خلق تو عبیر عطر سایان
لطفی کن ازان لطف که داری
بگشای در امیدواری
زان یار که او دوای جان است
بویی برسان که وقت آن است