نظامی گنجوی – خسرو و شیرین – شماره 88
ستایش صبحگاه
نکو ملکی است ملک صبحگاهی
در آن کشور بیابی هر چه خواهی
کسی کو بر حصار گنج ره یافت
گشایش در کلید صبحگه یافت
غرضها را حصار آنجا گشایند
کلید آنجاست کار آنجا گشایند
در آن ساعت که باشد نشو جانها
گل تسبیح روید بر زبانها
زبان هر که او باشد برومند
شود گویا به تسبیح خداوند
اگر مرغ زبان تسبیح خوان است
چه تسبیح آرد آن کو بی زبانست
در آن حضرت که آن تسبیح خوانند
زبان بیزبانان نیز دانند