گاهی وقت ها مجبوری سیاه بپوشی
و رنگی را بر بدنت تجربه کنی
که بارها و بارها
آن رنگ را گوشه ی متروک کمدت انداخته ای .
گاهی وقت ها مجبوری
در تدفین خودشریک شوی
وخودی را به خاک بسپاری
که بارها و بارها
آن را در گوشه ی متروک خانه ات انداخته ای
گاهی وقت ها
به هیچ کس نگو مجبوری چه کار کنی
و بارها وبارها
چه چیز را درگوشه ی متروکی بیاندازی !
واژگان کلیدی:اشعار نازنین رحیمی،نمونه شعر نازنین رحیمی،شاعر نازنین رحیمی،شعرهای نازنین رحیمی،شعری از نازنین رحیمی،یک شعر از نازنین رحیمی،شعر نو نازنین رحیمی،نازنين رحيمي.