جهان گیری یی کز سیاهی برآید

حاج ملاهادی سبزواری – غزل شماره 83

جهان گیری یی کز سیاهی برآید

ز شمشیر ابروی ماهی برآید

هر افسون و نیرنگ کآید به بابل

ز جادوی زلف سیاهی برآید

جوانا مبر جور ز اندازه ترسم

که از سینه ی گرمی آهی برآید

چه افتاده ما را که کام دگرها

اگر از تو گاهی نه، گاهی برآید

تعلل چرا چون علاج دل ما

تو را ای مسیح از نگاهی برآید

به هر سوست گوش امیدم که شاید

صدای درایی ز راهی برآید

چو کوهی است بار غمت بر دل زار

به کوهی چسان پرّ کاهی برآید

مه چرخ بین هر شب و طالع ما

که ماهی برآید که ماهی برآید

عجب سرزمینی است کاخ محبت

گدایی اگر رفت شاهی برآید

به تلخی دهد جان شیرینش اسرار

چو رفت از برت جان الهی برآید

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها