پیوسته مرا ز غم تب و تاب

حاج ملاهادی سبزواری – غزل شماره 30

پیوسته مرا ز غم تب و تاب

ای مایه ی خوشدلی تو دریاب

می دهد که حیات این جهان هست

مانند حباب بر سر آب

پا از سر و سر ز پا ندانم

از دست تو چون کشم می ناب

شب تا به سحر چو چشم انجم

از دیده ی ما ربوده ای خواب

ما و تو همیشه سرگرانیم

تو از می ناب و ما ز خوناب

ما زمره ی عاشقان نداریم

مرگی به جز از فراق احباب

افسرده دلان خالی از عشق

من عاش و ما عاشق قد خاب

جسمی نحل و عظمی انحل

ظهری قوس و فودی شاب

لحمی عصبی دمی و عِرقی

مِن حرقة فرقة الحمی ذاب

بشگفت بهار و در چنین فصل

اِن تلمحَ مَن یملح قد طاب

وقت گل و توبه از می اسرار

مَن طاب مِن الشراب ما تاب

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها