تا شدی آینه ی مهر رخت سینه ی ما

حاج ملاهادی سبزواری – غزل شماره 26

تا شدی آینه ی مهر رخت سینه ی ما

می‌دهد تاب به مهر فلک آیینه ی ما

راست شد بر قد ما خلعت سلطانی گل

که بود گنج وجود تو به گنجینه ی ما

گر همه کین رقیب است ز دل برکندیم

کی سزد غیر تو در سینه ی بی کینه ی ما

غم عشق تو چو حسنت نپذیرد انجام

آری آغاز ندارد غم دیرینه ی ما

همه اوصاف ازل شد ز وجودش پیدا

هر که نوشید از آن باده ی دوشینه ی ما

دیده ایم این گل و مل بر ورق غنچه و تاک

گشته یک دم همگی شنبه و آدینه ی ما

غم بیش و کم پیش آمدمان نیست که هست

حاضر الوقت کنون برحسب دینه ی ما

بسی اسرار که در خرقه ی اسرار بود

اللّه اللّه منگر خرقه ی پشمینه ی ما

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها