ای آتش هوای تو در جان عالمی

حاج ملاهادی سبزواری – غزل شماره 188

ای آتش هوای تو در جان عالمی

در عهد تو ندیده کسی عیش و خرمی

از حال من مپرس که دارم دلی ز هجر

چون زلف بی قرار پریشان و درهمی

عالم به هم زنی تو به یک چشم همزدن

لعل تو جان دهد چو مسیحا به یک دمی

گشتم جدا ز خاک دری کز هوای او

دارم دل پر آتشی و چشم پر نمی

دوشیزگان سبزه به صحرا برون شدند

آخر برون خرام و برون کن ز دل غمی

تا نکته ز سرّ میانت بیان کند

اسرار کو به کو رود از بهر محرمی

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها