ز اشتیاق تو مُردم نه پیکی و نه پیامی

حاج ملاهادی سبزواری – غزل شماره 177

ز اشتیاق تو مُردم نه پیکی و نه پیامی

ز هجر جان به لب آمد نه قاصدی نه سلامی

چه باشد ار بنمایی ز نامه نافه گشایی

ز زلف غالیه سا خوش نمیکنی چو مشامی

چه می شود اگر از عین لطف و بنده نوازی

فتد نظر به عنایت ز خواجه ای به غلامی

نشد نصیب نه سیب زنخ نه شربت لعلت

به شکّرین سخنی کن علاج تلخی کامی

به پاسبان حرم از ره ثواب بگویید

که تا به کی بنشیند کبوتری لب بامی

به یاد خسته دلی ده به باد نفخه ی زلفی

ز سر گرانی زلف ار به کلبه ای نخرامی

خدای را سوی صیاد عرض حال بدارید

که چند مرغ اسیری بود به گوشه ی دامی

چه خوش بود که ببینم شبی به خلوت اسرار

نشسته دلبر مهر و نهاده شیشه و جامی

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها