حاج ملاهادی سبزواری – غزل شماره 172
آنچه در مدرسه عمریست که اندوختمی
به یکی عشوه ی ساقی همه بفروختمی
در دبستان ازل روز نخست از استاد
به جز از درس غم و عشق نیاموختمی
نقشت ای سرو قباپوش نشستی بر دل
دیده ی دل به دو کون از همه بفروختمی
مستی و باده کشی ها که شدی پیشه ی ما
شیوه هایی است که از چشم تو آموختمی
آخر ای ابر گهربار روا کی باشد
عالمی کامروا از تو و من سوختمی
تیره شد روز من اسرار چو شام دیجور
گرچه صد مشعله هر دم ز دل افروختمی