دلا دیریست دور از دلستانی

حاج ملاهادی سبزواری – غزل شماره 168

دلا دیریست دور از دلستانی

جدا از بارگاه لامکانی

سوی ملک مغان کردی سفرها

برای دوستان کو ارمغانی؟

همه یاران به منزلگه غنودند

تو با این دیو رهزن همعنانی

کجا پویی روان آلوده! مهلا

به شادروان سلطانی رو آنی

چنین فرشی و بی سامان نشاید

که عرشی و شه سامانیانی

مبین بر ظاهرت کز روی معنی

جهان جانی و جان جهانی

همه از “آن” حسنت خوشه چینند

که “آن” حسن را دریا و کانی

به جان باشد سپهرت گوی چوگان

به تن گر قبضه ای زین خاکدانی

که دایم جان او انباز جسم است

تو آخر خارج از کون و مکانی

ز من بنیوش و می نوش از خم عشق

که به این آب، زآب ندگانی

همین نی نقش تصویرت بدیع است

که اسرار معانی را بیانی

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها