کمان شد قامتم از بس کشیدم بار محنت‌ها

حاج ملاهادی سبزواری – غزل شماره 15

کمان شد قامتم از بس کشیدم بار محنت‌ها

دلم صد چاک شد از بس که خوردم تیر آفت‌ها

سپند از انجم و مجمر ز مه هر شب از آن سوزد

که سارد از رخ خوب تو ایزد دفع آفت‌ها

دهید ای ناصحان پندم ز هول حشر تا چندم

دمی صد بار می‌بینم از آن قامت قیامت‌ها

عجب دارم که صورت بست در مرآت آن صورت

که بتواند کشد با آن نزاکت عکس صورت‌ها

زنم هر لحظه اوراق کتاب دیده را بر هم

که جز نقش تو گر جویم بشویم ز اشک حسرت‌ها

ز صهبای شهودش جرعه ای ساقی کرامت کن

که بر اسرار روشن گردد اسرار کرامت‌ها

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها