چه شوری بود یاران بر سر دل

حاج ملاهادی سبزواری – غزل شماره 127

چه شوری بود یاران بر سر دل

ز غم گویی سرشته پیکر دل

نریزد ساقی بزم محبت

به جز خوناب غم در ساغر دل

به جز سوزش نسازد هیچ باطبع

گلستان خلیل است آذر دل

بر آتش پاره ها برمیفشاند

مگر بال سمندر شد پر دل

نشد افسرده زآب هفت دریا

چه آتش بود اندر مجمر دل

محل جز برج ناری نیست گویی

اثر هم جز وبال از اختر دل

به سوز نار دوزخ خندد اسرار

جهد گر یک شرار از اخگر دل

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها