حاج ملاهادی سبزواری – غزل شماره 103
ریزد عرق ز روی تو یا دانه ی گهر
ام حل فیک عقد ثریا علی القمر
نور الجبین ام هو بالطور مضئة
زلف است بر عذار تو یا عود بر جمر
سرو قباپوش خطایی کند خرام
در الدموع حیث خطا طرفنا نثر
طاق است ابروی تو در آفاق بس بلند
وتر قسیکم فاصابت بلا وتر
ای آنکه تیر چشم تو از سر خطا نرفت
فی شرعکم بای خطآء دمی هدر
بر حال من بسوخت دل دشمنان من
مالان من حوی کبدی قلبک الحجر
درویش بینوایم و تو پادشاه حسن
کلم فما یضرک لو فزت بالدرر
زین آستان مخوان به پناه دگر مرا
ذرنی علی ذراه فمادونه و ذر
محمل مبند بر شتر ای ساربان دوست
یا رکب اسبلت عبرانی فما عبر
اسرار عشق هر چه نهفتم نداد سود
آخر ز هفت پرده بشد اشک پرده در