تا جان به تن آید بیا احوال پرس این خسته را

حاج ملاهادی سبزواری – غزل شماره 10

تا جان به تن آید بیا احوال پرس این خسته را

تا دل گشاید برگشا آن پسته ی لب بسته را

آن سبزه ی نورسته را تا دیدمی رستم ز دین

پیوسته خواهم سجده کرد آن ابروی پیوسته را

گر سوی مرغانم رها سازد ز دام از مهر نیست

از رشک پر خواهد کشد این بال و پر بشکسته را

از زهد و تقوی مشکلم نگشود و مشکل میفروش

بستاند و جامی دهد این سبحه ی بگسسته را

هر کیش و فن آموختم هر مشکلی کاندوختم

سیلاب عشق آمد ببرد آن خوانده و دانسته را

کالای دارائی کل جز در لباس فقر نیست

پیوند باشد با خدا درویش از خود رسته را

پائین ترین مأوا بود اسرار فرق فرقدان

از کاخ جان برخاسته بر خاک او بنشسته را

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها