اشعار مصطفی پایمرد

شعر نخست :

 

چگونه شرح دهم حال و روزگار خودم؟

چگونه شرح دهم از خودم کنار خودم؟

شبم برای تو شد ، روز من برای تو شد

برای بودن تو ، خوب به افتخار خودم

که بی بهانه بهانه برای من بودی

که بی بهانه شدی نازنین نگار خودم

تو لذت ابدیت ، تو نفس نفس منی

برای دیدن تو می روم شکار خودم

تو من شدی و منم منطبق به تو حالا

ببین تو این جریان خودم دچار خودم


شعر دوم:

 

در ماهتاب ماه تو شبهای من یلداست

ای ماه بالاتر فقط مهتاب تو زیباست

ای ماه بالاتر نشان زندگی داری

زیرا شبم با انعکاس نور تو برپاست

با من بیا تا امتداد آبی دریا

با من بیا این قصه از روز ازل با ماست

تنها دلیل قصه را با من بخوان شاید

شاید دلیل بودن دریا به ماهی هاست

دلبستگی های مرا پروانه می فهمد

زیرا که در پرواز او همواره یک نجواست

در انتظار موسم پاییز می مانم

فرقی ندارد زندگی تکرار فرداهاست

فرقی ندارد پیش چشمان کبوتر ها

گندم بریزی یا نریزی زندگی زیباست

 


شعر سوم :

 

شعر ، یعنی که مرا در بغلت جا کردی

تن بی روح شدم باز تو احیا کردی

شور ، یعنی هوسِ قصه ی پروانه شدن

گفتگویی که تو با این دل دریا کردی

من در این حال و هوا معتکف شعر شدم

تو مرا تشنه ی این ماه غزل ها کردی

حافظ از شور خدا شعر مسیحایی گفت

قلمم را تو در این معرکه اغوا کردی

شعر ، یعنی عطش بوسه ی مستانه ی تو

شور ، یعنی که مرا راهی دنیا کردی


واژگان کلیدی:اشعار،نمونه شعر،شاعر،شعرهای،شعری از،یک شعر از،غزل غزلیات غزل های غزلی از،مصطفي پايمرد.

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها