Prevنوشته قبلی نوشته بعدیNext آتش اندر سینه بود از تگمه ی لعل یخن مخفی بدخشی – ابیات پراکنده شماره 8 آتش اندر سینه بود از تگمه ی لعل یخن دستمال گردن او شعله ی جواله بود نویسندگان : امین پیرانی - حامد پیری نوشته های مرتبط سخن قدری ندارد اندرین بازار ای مخفی ادامه نوشته » خون عاشق می خورد آن شوخ عنابی قبا ادامه نوشته » ما فنا آماده گان این طلسم حیرتیم ادامه نوشته » بت دانای من جز صندلی رنگی نمی پوشد ادامه نوشته » سزد که مهر چو گیسو سیاه پوش شود ادامه نوشته » با سیم برش پیرهن سیمابی ادامه نوشته »